
این قسمت اول از برنامه بلیت هست , توی هر قسمت از این برنامه من میرم چند تا از فیلمهای در حال اکران سینما ایران رو میبینم بعد میام میگم که از خرید بلیت کدوم یکیش راضی بودم و از خرید بلیت کدوم یکی ناراضی برای این قسمت رفتم صبحانه با زرافهها رو دیدم و زودپز رو دیدم قراره تو این برنامه بدون اسپویل بررسیش بکنم و نظرمو در موردشون بگم قصه در این برنامه لو نخواهد رفت فقط انتهای این برنامه ما یک قسمت ویژه داریم که قبلش هشدار اسپویل میدم و قصدم اینه برای کسایی که مبهم بوده پایانبندی فیلم سبحانه با زرافهها یک ابهامزدایی بکنم برداشت شخصی خودم که فکر میکنم برداشت درستی هست رو با شما به اشتراک بذارم که اگر گرهی در ذهنتون وجود داره کمک کرده باشم تا این گره باز بشه .
بریم سراغ فیلم اول یعنی فیلم زودپز , فیلم زودپز یه فیلم کمدیه که رامبد جوان ساخته سرپرست نویسندگانش محسن تنابنده است زوج بازیگری نوید محمدزاده و محسن تنابنده در اون بازی میکنن دو تا از ستارههای سینمایی ایران حقیقتش من با دید خیلی منفی رفتم سراغ تماشای فیلم زود پس و تقریباً تک تک اون نکات منفی که فکر میکردم در فیلم باشه در فیلم بود فیلم اصلاً شخصیت پردازی نداره شوخیهای کلامی ش از اوناست که اصولاً نمیپسندم اصلاً فیلم با حرکاتی از رقص و پوشش سینمای هندوستان شروع میشه همینقدر کلیشهای تا یه رو ۲۰ دقیقه اصلاً نمیفهمیدم چی میگن اصلاً نمیفهمیدم کی کیه کیه چه نسبتی آدما با هم دیگه دارن و اگه از بغل دستیم نمیپرسید احتمالاً تا انتها نمیفهمیدم که نسبت بین نقشی که نبید محمدزاده بازی کرده و محسن تننده اینا نسبتش توی فیلم چیه کیه همدیگن اما در کمال تعجب من به فیلم میخندیدم شوخی هاش باعث میشد بخندم میدونم این نظریه نامحدوده خیلیا انتظار دارن نگم اینو تا بیشتر دوستم داشته باشن ولی من طبق روال همیشه تا جایی حالم خوبه که راستشو گفته باشم راستش اینه که من از ابتدا تا حدوداً یه رب مونده به پایان فیلم بارها خندیدم و بهم خوش گذشت چرا همون لحظه داشتم فکر میکردم که چرا اینجا مکانیکی نیست مکانیکی یکیش این بود که همونجور که پیشبینی میکردم علی رغم جوی که ساخته شده بود و حالا نظراتی که میومد من احساس میکردم که نسخه کمدی نوید محمدزاده برام بامزه باشه و بود اگزجره بود بیرون زده بود ولی نسخه رامبد جوان نوید محمدزاده است دیگه توی این فرمت فیلمی که همه چیش یک زجر است خب این بازی میشینه دیگه خیلی با نمک بود برام و محسن تنا بندهای که بازیش درونیه و مثل همیشه تقریباً همیشه عالیه و به اونم میخندیدم و به زوج این دو میخندیدم در حالی که متوجه بودم که هیچ هویت ندارن این دو کاراکتر اصلا کارکتر نیستن دو تا تیپ قبول داری که با بی آبرو هستیم دیگه چی داشت تک دیالوگهای بامزه داشت که خنده میگرفتن ازم و به نظرم ایده مرکزی جالبی هم داشت قصه چیه یکی میمیره به وسیله منفجر شدن یک زودپز که این دو تا شخصیتی که بازی کردن محسن تنابنده و نمید محمدزاده تصمیم میگیرن این رو شهید جا بزنن چون در دوران بمباران تهرانه ببرن یه جایی بین این بمبارون بذارن بگن این شهید شده که از امکانات و مزایای شهید شدن یکی از اطرافیانشون بتونن استفاده بکنن و این رواله هی ادامه پیدا میکنه که به