دختر آقای سعادت تصمیم به ازدواج با مهندس مهران گرفته است، اما آقای سعادت که فردی شکاک و بدگمان است، برای اطمینان از سلامت اخلاقی و رفتاری مهران، فردی به نام آقا تقی را که شخصیتی خیالاتی، دستوپاچلفتی و سادهلوح دارد، مأمور میکند تا او را تحت نظر بگیرد. آقا تقی که همیشه در تخیلات و سوءتفاهمهای عجیبوغریب گرفتار میشود، پس از مدتی تعقیب و زیر نظر گرفتن مهران، به این نتیجه میرسد که او عضو یک باند قاچاق هروئین است! این تصور اشتباه، ماجراهای کمدی و دردسرهای فراوانی را رقم میزند که نهتنها زندگی مهران را به آشوب میکشد، بلکه خود آقا تقی را هم در موقعیتهای مضحک و پیچیدهای قرار میدهد…