نقی معمولی برای شرکت در یک تورنمنت کشتی پیشکسوتان راهی تاجیکستان میشود و در این سفر، ارسطو با دختری تاجیکی آشنا شد و دلباخته او میشود. این عشق، ماجراهای خندهدار و پیچیدهای را رقم میزند. از سوی دیگر، هما تلاش میکند تعادل را در خانواده حفظ کند، در حالی که بهتاش و فهیمه نیز با مشکلات خودشان روبهرو هستند.