رمه (دیبا زاهدی)، دختر ۲۶–۲۸ سالهای است که پس از فوت پدر، توسط عمویش جهان (هومن برقنورد) بزرگ شده است مادرش، لیلی (لاله اسکندری)، پس از سالها زندگی در خارج، ناگهان به ایران بازمیگردد تا ترمه را با خود ببرد و بر سر مسائل مالی و حقومیراث طلبمرتبگرفتهای درگیری ایجاد میشود در جریان ماجرا، امیر (پژمان بازغی)، دوست و استاد نقاش ترمه، خیانت میکند؛ این واقعه منجر به آشوب روحی و حسی در زندگی او شده و او خانهای که با عمویش دارد و آثار هنریاش را به آتش میکشد فیلم در دو نیمه روایت شده: نیمه اول بر بحران عاشقانه و خیانت تمرکز دارد، و نیمه دوم روایت رابطه پرتنش مادر و دختر و اسرار قدیمی درباره مرگ پدر را دنبال میکند گذشته و حال در بازهٔ فلاشبک و بازگشت زمانی روی هم میآیند تا رازهایی درباره بیماری یا مرگ پدر ترمه برملا شود و تصویر مبهمی از خانوادهای بازگو شود